آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

return

اگه قرار باشه به کسی رای بدید اون منم  ! چرا !؟ 

 

چون منم که با تموم مشکلات باز ایستادم.  

چون منم که با وجود همه بد خواه هام دوباره اینجام. 

چون منم که با این وضع اقتصادی کشور و با همه موج های منفی ای که وجود داشت کارخونه رو استارت زدم. 

 

 

پی نوشت: تو برهه ای از مشکلات دکتر مینا خیلی همراه بود

بر میگرده به 6 ماه قبل . مرســی

من دوچرخه ام موبایلم و تختم

ما ۴ تا دوست صمیمی هستیم و هر کدام با روحیات متفاوت   

مثلا موبایم هیچ دوست ندارد حریم شخصی اش را با کسی قسمت کند 

و در مقابل تخت ام هر روز خیره نگاهم میکند , که باز تو تنها آمدی!؟   

   

 دوچرخه ام هم با کمی رودرواسی شبیه موبایلم است , ما روزهای خوبی کنار هم داریم

من دوچرخه ام موبایلم و تختم



عروس

یه سالن بزرگ شبیه سالن پاتیناژ ... یه عالمع آدم جمعن ... انگار عروسی ... عروسی تو

یادم رفت بهت بگم ;  خیلی زیبا بودی خواهر کوچولو   

.

  

 پی نوشت: تنها میمونم آبجی کوچیکه

تخـــــــــــــــت ام

شریک شادی و غم ام  همراه لحظه های خوب و بدم  رفیق روزهای گرم تابستون سرد زمستون

چه شبهایی که گریه کردم و تو آغوشت خوابم برد و چه روزایی که از خوشحالی بپر بپر کردم روت

راز دار همیشه خوبم دوســـــــــــــــــــــــــــــــــتت دارمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


راهرو بیمارستان

بیمارستان 

تقابل شادی ها و گریه ها , تولدها و تولد ها در دنیایی دیگر  , گریه هایی از سر شوق و گریه هایی از ته دل 

برای مردی که مهربانیش وسیع بود و تنهایی اش عمیق

بعد دو سال

بعد 2 سال برگشتم به خونه! نمیتونم بگم روزهای خیلی خوبی بود و سخت نبود , ولی حس خوب خدمت به وطن چیزی بود که تو تموم این 2 سال من رو پایدار نگه داشت تو سیستان. 

 

     حس خوب دوباره دیدن همتون       حس در آغوش کشیدن بعضی هاتون       حس دوباره نوشتن تو اینجا


امنیت بالای کارت زیر نور فرا بنفش


خیلی ها میخواستن من کچل شم و سرباز .  ک..ور خوندن . آخه خرمون تو شهر میره و کارا با 2 3 تا tel حل میشه

خلاصه گردنم کلفته آقا نمیرم م م . بعدشم من برم 7 سر عائله ام رو کی اداره کنه

سرباز وطن

پس از این و اون ور های متعدد تقدیر این گونه رقم خورد تا ۱۸ ماه زیر پرچم به وطنم خدمت کنم.

گلایه ای نیست , تنها دلتنگیم اینجاست ! فردا عازم ام به مرز سیستان و بلوچستان . تا 2 سال دیگه  خدا نگهدار .


وقتی کودک بودم و بودید

سلام به همه

همه اونایی که گاه و بی گاه به من سر میزنن چه همه دوستانم که نظر میزارن و چه همه اونهایی که میان فقط میخونن و لبخد میزنن. 

 ( گرچه تموم شوق یه نویسنده به نظرات پستشه ) 

از فردا پست هایی به بلاگ اضافه خواهند شد به نام " وقتی کودک بودم ... " که روزگار کودکی ام را مرور خواهم کرد.که یادم باشد که یادم نرود که تو پیچ در پیچ زندگی گم نشود کودکی درونم.

همه شما هم میتونید از کودکیتون و خاطراتش , تو نظرات بگین.

درخت انجیر

بی ریا ترین درخت است درخت انجیر باغچه ی ما. او بی خود نمایی , بی شکوفه  

جوانه می زند , میوه می  دهد و به بار می نشیند و من لبخند میزنم به او + بر عکس من است. 

 

   

بهار 90 و نه نه سرما

اپیزود 1: خانووم بهار نشته رو به روی نه نه سرما و زل زده تو چشماش روی یک درخت کهن

ـ نه نه گفت چیه نگاه میکنی!؟

 بهار جواب داد می خوام ببینم کی از رو میری

ـ نه نه روشو برگردونندو یه فوت دیگه کرد توی صورت شهر , سوزی گرفتو سرما شد

- امسال از اون خبرا نیست  

 نقل امسال و پارسال نیست نه نه , خودت خوب میدونی که وقتش رسیده

- کی گفته!

تقویم , درختا , گلها , از همه مهم تر دلهای مردم شهر

- نه نه یه نگاهی به بهار انداخت و گفت : حالا تقویم و گلها یه حرفی , تو از دلهای مردم چه خبر داری

اپیزود 2: کودکی پر شور و هیجان از خرید لباس جدید عیدش لی لی کنان زیر درخت کهن گذشت.

اپیزود آخر: نه نه آروم چادر سپیدشو از روی تن شهر برچید.  

.

. 

با تشکر از نقش آفرینی : نه نه سرما . بهار   و سعید  در نقش کودکی پر شور هیجان                                     عکس : من 

ادامه مطلب ...