عید است ولی بدون او غم داریم عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد این گونه هزار عید با هم داریم
پی نوشت:این نوشت بدون همکاری بهار امکان پذیر نبود
چه طوره این قالب ! می پسندین شما؟ نظرات تون رو بذارید
گرچه من این تم رو عوض نمی کنم ...... و این پست هم حذف خواهد شد
تویی که با افتخار تمام تف میکنی تو صورت دوست پسر خائن سابقت..
فکر نمیکنم اونقدرام ناراحتش کنه چون این همون بزاقیه
که هشت ماه با عشوه با بزاق ایشون مبادله میکردی!
پی نوشت: هیچی...گربه
من آخرشم نمیفهمم این دسته صندلی تو سینما مال صندلی منه یا مال صندلی تو...
اینقدرم با انگشتم ور نرو فیلمتو ببین..
پی نوشت: باید کمی قدم بزنمو سیگار بکشم.
واسه پر کشیدن من خواستی آسمون نباشی
حالا پر پر می زنم تا همیشه آسوده باشی
دیگه نه غروب پائیز رو تن لخت خیابون
نه به یاد تو نشستن زیر قطره های بارون
واسه من فرقی نداره وقتی آخرش همینه
وقتی دلتنگی این خاک توی لحظه هام می شینه
تو میری شاید که فردا رنگ بهتری بیاره
ابر دلگیر گذشته آخرش یه روز بباره
ولی من می مونم اینجا با دلی که دیگه تنگه
می دونم هر جا که باشم آسمون همین یه رنگه
اون لبخند مسخره زرد کنار اسمم کار یاهو باید باشه،من اونجوری نیستم!
گفتم سو تفاهم نشه...
مینا خانوم بیمارستانه! الانم خوابیده! هیسسسسسس...
من و همه دوستانم برات آرزوی بهبودی میکنیم!
پ.ن: این نوشت با اولین حضور مینا پاک خواهد شد.