رسیدیم ولیعصر
راننده تاکسی گفت : نگه دارم پیاده میشید؟
گفتم: پـَـ نه پــَ شما برو من از پنجره میپرم .
پی نوشت: بغلی ها خندیدن راننده شاکی
مثل انسان هایی که زندگی و افکار گرگ را دوست دارند ولی از خود گرگ فرار میکنند.