گر چه ۲۵ بهمن امسال همانند سالهای قبل نبود و حال و هوای متفاوت تری داشت ولی بازم جذاب بود به خاطر گرفتن هدیه های متفاوت از آدمهایی که فکرشم نمیکردی!
این یه روژ واقعیه! خیلی جالبه
گاهی فرصتی به دست میآورم که دوست داشتنم را، هم تمرین، هم مرور کنم. دوست داشتن برای من یک حس، یک اتفاق مهم، جذاب، لطیف، از دست رفتنی و سخت به دست آوردنیست.
من آدمی هستم که هم به خوم و هم به طرف مقابلم یادآوری میکنم که این لحظه محدود است، پس باید لذت برد.
ادامه مطلب ...من اگه جای پتروس بودم
اولین چیزی که به ذهنم میرسید تا توی سوراخ سد کنم
مطمئنا انگشت شصتم نبود.
روزگاری نوشتن تنها بهونم بود برای رهایی از دلتنگـــی هام . . . روزها می گذشت و می نوشتم و خالـــــی بودم .
ولی روزهایی شد که می گذشــــت و دیگر نمی نوشتم! نه اینکه دلتنگـــــــ نبودم
- که بــــــــودم
چهارشنبه ۱۵ دیماه
یه روز . . .
گریه نمیکنم نه اینکه سنگم
گریه غرورمو به هم میزنه
مرد برای هضم دلتنگی هاش
گریه نمیکنه قدم میزنه
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور/ که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
پی نوشت: آغوشی مثل تو
خداحافظ طلوع من , غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من
پی نوشت: نگاشتی برای 1 سال دوری از پدربزرگ خوبم
باز بارون و تولد
پی نوشت : خدا مثل تو فقط تو دنیا ساخته یدونه میدرخشی توی جمع عاشق برات فراوونه
بعد نوشت : منو بارون تو خیابون داریم از فردا میخونیم , که دوباره نکنه ما تنها بمونیم