کاش من یک ساعت
داشتم در دستم.
بعضی از شبها , در
آرزویش هستم.
پول یک ساعت را ,
من ندارم اما,
روی دستم گاهی,
میکشم عکسش را .
کوک و بندش را هم ,
میکشم با دقت.
خنده ام می گیرد,
خودم از این ساعت.
روز و شب دارم من
ساعتم را بر دست.
حیف از این ساعت که
صبح تا شب خواب است
مثل این خودکارم,
ساعت من آبی ست.
دوستم می گوید :
(( ساعتت قلابی ست ))
من کمی از حرفش,
می شوم ناراحت.
خودم آخر روزی,
می خرم یک ساعت.
شعری از کودکی
پی نوشت: حتما تو هم از این ساعت ها داشتی!
مکث: و من هنوز هم , یه ساعت واقعی ندارم
آره منم از این ساعتا داشتم ...
... یه ساعت برام بکش!!!:)
اینم شعر محبوبه من تو بچکییه:
احوالپرسی
پروانه از گل
احوال پرسید
گل گفت:((خوبم!))
پروانه خندید.
گل بازتر شد
با ناز خوابید.
پروانه دورش
آرام رقصید.
چقد این بچهه شبی تو ا:)
مریم: چی شده آقای سالار یاد بچکی می کنه!!!
میخخخخرم براااااااااااااات:-)
بخر :-)
آخه ساعت سر ساختمون شکسته!
ساعت ندارررررررررررررررررررم
اگه ۲تا پروژه دیگه بام بیای متراژ منم واست ی ساعت میخرم
:-*:-*
(آخیییییییییییییی خسته شد بچه)
در این سرزمین باران های نقره ای
که آرام آرام خیسم میکند
مرا مجال هیچ قدم نیست
چراغها همچنان قرمز است
انگار که دیر زمان است در پشت این چراغ
محکوم به ایستادنم
و اما مرا توانی به حرکت نیست
اینجا برای هیچ یک آشنا نیستم
در سرزمین خویش هم غریبه ای بیش نبودم
.
.
.
آری من همان آشناترین غریبه ام
فکر میکنم اگر همین امروز با یک چرخش ??? درجه این مسیر را برگردم آیا دلتنگی های من تمام میشود؟...
آهاااااااااااا!!!
فکر میکنم اگر همین امروز با یک چرخش ??? درجه این مسیر را برگردم آیا دلتنگی های من تمام میشود؟...
اگه بری اول مسیر !
اگه نرسی به اوج دلتنگی ! پس آخه علاقه به چیزی یا کسی مگه بدون دلتنگی هم میشه ؟!!!
ولی اگه برگردی و دیگه ادامه ندی دلتنگیهات تموم میشه...
دلم تنگه تو با من مهربون باش!