صبح ام با یه صبحانه رویایی شروع شد.با چایی شیرین و نیم رو که همه اش را خودم حاضر کرده بودم!
ظرف هاشم البته خودم شستم! بعد کلی وجه ورجه ساعت 1.30 رسیدم خونه ! و time 2 تخت ام رو در آغوش گرفتم و ساعت 6 بیدار شدم!ولی نتونستم از تختم پایین بیام . تموم دنیا اطرافم میچرخید و داغ داغ بودم .فشارم هم 9 بود و ساعت 12 نیمه شب هشتمین روز دومین ماه از آغازین فصل سال اولین سرم زندگی ام رو در بیمارستان 160 تخت خوابی سمنان زدم.
و الان 2 روزه که تختم ام رو محکم در آغوش کشیدم.
شیطونی: با پام میخوام سرم رو از اون میله در بیارم ! نشد!
یه ضرب المثل میگه:هر کی خربزه میشینه پای لرزشم میشینه:-)))))
تا تو باشی زیاده روی نکنی فداااااااااااات شم.گوش نمیدی به من!!!!!!
(تازه خدارو شکر کن همراه صبحانت آبمیوه نخوردییییییییی.وااااااااای چی میشد.)
سلام دوست عزیز داشتم تو گوگل سرچ میکردم که وبلاگ شما را دیدم . واقعا عالی هست خیلی لذت بردم.اگر خواستی به وبلاگ منم یه سر بزن. ممنونم
آخی . دوست طفلکیه من. ایشا ا... خوب شی زودتر.
گفتم چند روزه خبری ازت نیست.بگو واسه چی بوده.
حالا دیگه خودتو لوس نکن . یه سرم زدی فقط دو روزه خوابیدی
حقت تا تو باشی دختر مردم سر کار نذاری:)))))))))
دلم خنک شد ای کاش چند تا آمپولتم میزدن
(شوخی)
کلآ هیجان زیادی واست خوب نیست:))))))))))
کاش میمردی
دل میآد!
تو بی شوهر می موندی ها!
میگه:کاش میمردی!!!
حتما از ته ته ته دلش نگفته آخه کی دلش مییاد(چشمک):)