آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

حجة السلام والمسلمین . . .

وقتی برف به این سفیدی تو چند ساعت اینجوری کثیف
میشه دیگه از من چه انتظاری داری!؟


پی نوشت1:مامانم خیلی دوست داشت من آخوند میشدم

پی نوشت2:یکی یه استامینوفن یهم بده :-(

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ق.ظ

تو خودت هم میدونی بهترینی
فقط گاهی بی توجه میشی موشی جونم و همین موضوع هست که حرص همه رو در میاره

منو به خاطر همه بدیهام توی این چند روز ببخش
میدونی قصد ازارت رو نداشتم
و یه سوتفاهم بود که اگه زودتر با هم حرف زده بودیم این ناراحتی پیش نمیومد
تو عزیزترینی

معذرت میخوام موشی جوووووووووووووووووووون

مریم یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:54 ب.ظ

آخوند؟!
خوب برفم خودمون کثیف می کنیم.
خدا تو رو هم مثل همه مثل برف پاک آفرید ولی ...
مشکل خود ما هستیم مهندس!
لازم نیست لباس آخوندی بپوشی .پاک باش یه مهندس پاک.

toxin_shz_sara یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ب.ظ

حجه السلام و المسلمین سعید سالار

چقدر هم که به اسمت میاد :d

البته فقط به اسمتا نه به خودت لوس نشی یه وقت
...............................
حالا مسکن می خوای واسه چی؟چی شده رفیق دیرین؟

سرم درد میکنه این روزها ! همین

moti سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ق.ظ

ایششششششششش خیلی لوسی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:30 ب.ظ

بعضیها برف تمیزم کثیف میبینن.این بستگی به نگرش آدما داره.تو وقتی به خودت اطمینان داشته باشی با رفتارت میتونی نظر اطرافیانم عوض کنی.
خودتو ناراحت نکن فدات شم.

bahar پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:21 ب.ظ

ببخشید اسممو یادم رفت بنویسم

NOD32 یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:41 ب.ظ http://www.nod32ss.blogsky.com/

دوست عزیز سلام ممنون سر زدی خواهش می کنم.

ارغوان-tp دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:45 ب.ظ

عزیزم استامنوفن اثر نداره
من جای تو بودم خودمو میکشتم
اگه مامانت کمی سکوت میکرد حتما آخوند میشدی تقسیر اوناست
اگه جاییش واست مبهم میتونی بپرسی(دارم میمیرم از خنده سپهرجونم)

یه جاش مبهم خانوم مهندس!

تقسیر یا تقصیر

:-)))

ارغوان-tp سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ق.ظ

اون نکته انحرافیش بود فکر میکردم متوجه نشی چون ۱۸+ بوداز بهار بپرس بهت میگه
عززززززززززززززززیزم

مریم یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:22 ق.ظ

چی شده آقای مهندس دیگه نمی نویسه!!!
انگار وبلاگت مرده دیگه نفسی توش نیست!!

نوشتن تو این بلاگ قسمتی از زندگی منه! جایی که دوستش دارم تا همیشه!

آگه دیر آپ میشه نه به خاطر مشغله کاری این روزهامه!
واسه دل دماغ نداشتن تو روزهایی که خیلی سرد میگذره!!!! :-(

[ بدون نام ] دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ب.ظ

تو که سرما رو دوست داشتی ! اگه سرد می گذره به خاطر اینه که خودت حرارتی نداری .تب داری و اون قدر تبت زیاده که سرما و گرما رو دیگه حس نمی کنی!...امیدارم این روزای سرد برات به گرمای عشق تبدیل شه.
شاد باش داداشی:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد