محرم امسال بیشتر پیش مادر بزرگم بودم! ودر مراسمی که در یک حسینیه نزدیک خونشون بود شرکت میکردم.صبحانه و ناهار و شام هم همین طور در حسینیه ها و مساجد بودم.
( همین محرم و صفر است که شما رو زنده نگه داشته است ) تو آخرین مراسم ضیافت , وقتی که داشتم از پله ها می اومدم , عارف کفشم رو واسه اذیت ۲ پله گذاشت پایین , منم رفتم 2 پله پایین تر تا بگیرم. باز دست خودم خورد 4 پله رفت پایین تر. پله سوم بودم که پام سر خورد و افتادم و پام پیچیده شد.
عزاداریهات قبول باشه عزیزم
امیدوارم پاتم زودتر خوب بشه(تو هم دعا کن دست من خوب بشه.)
:-) beterki
booooooooooooooom
عززززیزم بزرگ می شی یادت میره .ان شاالله زودتر خوب بشی.(البته اگه راست بگی نخوای خودتو لوس کنی)
نمیتونم راه برم بی شرف
اون وقت میگی خودتو لووووس میکنی!!!!!
وقتی دوباره وشکونت گرفتم اون دستتم کبود شد , میفهمی!!!!
:-) :-) :-)
قبول باشه???????????
من شما لینک کردم شما منو با نام بزرگترین وبلاگ کلیپ لینک کن
ممنون
:Dbebakhshida vali man age ounja budam KOLIIIIIIIII mikhandidam:D
ببخشید یک سوالی ذهنم رو خیلی مشغول کرده میتونم بپرسم پاتو با چی بستی؟ بیشرفم کسیه که میگه پام درد میکنه بعدش میره گرگم بهوا بازی میکنه ( موش آب کشیده عززززززززیزم)
کاش با کله می رفتی تو دیوار !ولی چیزیت نمی شد !