پس کی خاکم میکنی؟
پس کی خاکم میکنی؟
یعنی چی؟این چه حرفیه که میزنی عزیزم؟
پرسیدم کی خاکم میکنی؟
نمیفهمم چی میگی؟!باور کن حرفت را نمیفهمم
نمیفهمیدم. اصلا حالیم نمیشد که منظورش چیه؟مگه میشه آدم زنده رو دستی دستی خاک کرد؟زنده به گور؟!!! وای....خیلی وحشتناکه!!باور کردنی نیست ....پذیرفتنی نیست.....آدم زنده....تنها....قبر...عمیق.......تاریک.....سیاه... نمور....مگه میشه؟
چرا این حرف رو زد؟ برای چی دلم رو آتیش زد؟منکه توی پرستاری چیزی کم نگذاشتم براش؟ منکه همه کارهاش رو انجام میدم داروهاش....ویتامینهاش....مگمل های غذایی و غذاهاش...دکترهاش... کافی نیست؟باز هم باید این رو بگه؟
-
پس کی خاکم میکنی؟؟!!وقتی اینو گفت صداش مثل یه تبر تیز و محکم خورد توی گوشم. اینقدر محکم و تیز که حس کردم مغزم رو شکافته و از اون گوشم داره میزنه بیرون. منگ شده بودم. کپ کرده بودم . ترسیده بودم. آخه چرا؟چرا اینو گفت؟
-
یعنی چی؟ این چه حرفیه که میزنی عزیزم؟-
-
-
پرسیدم کی خاکم میکنی؟!نمیفهمم چی میگی ؟باور کن حرفت رو نمیفهمم ....چی رو نمیفهمی؟مگه من فارسی حرف نمیزنم ؟ گفتم کی خاکم میکنی؟-
حرفت رو میشنوم معناش رو هم میدونم اما منظورت رو نمیفهمم-
-
تو هم پیر شدی ها...لازمه که همه چیز رو برات توضیح داد قبلنا اینطوری نبودی،فوری حرف رو میگرفتی... اما حالا...آخه این حرف تو عادی نیست. قابل فهم نیست-
-
کجاش قابل فهم نیست؟پرسیدم که : کی.........خاکم.....میکنی..........؟؟؟؟!!!من....هوم..ممممممممممم-
-
بفهم سارا،من یه مرده هستم،مرده ای که چشمهاش میبینه و گوشهاش میشنوه . مرده ای که هیچ امیدی به زندگی مجددش نیست . خاک شدن،قبر داشتن،سنگ قبر شیک داشتن،حق منه! کمترین حق من . مسلم ترین حق.....تورو خدا ادامه نده.....خواهش میکنم-
-
سارا....به مرده های اطرافت نگاه کن ،همه قبر دارن با یه ادرس منحصر به خودش که با هیچ قبر دیگه ای اشتباه نمیشه....بعضی هاشون سنگ قبر شیکی دارن که روش جمله های ادبی سوزناکی نوشته شده ....بعضی ها حتی این شانسو دارن که عکسشون بالای سر قبرشون باشه بعضی ها حتی....بسه امیر ! تورو خدا بسه! دوست دار زجرم بدی؟دوست داری عذابم بدی؟این همه بدبختی و گرفتاری دارم بس نیست؟میخوای نمک روی زخمم بپاشی؟-
-
-
**********************
نه سارا باور کن که نه . من یه حرف ساده میزنم،یه جمله سئوالی ،شاید هم یه خواهش.....نمیخوام بشنوم. نمیخوام حرف بزنی. نمیخوام . نمیخوام...........باشه ،هر چی تو بگی.......چرا این حرف رو زد؟باور نمیکنم که هدفش زجر دادن من باشه. ما سالهاست که کنار همدیگه هستیم . خیلی با هم خوب بودیم . هم من امیر را دوست داشتم و هم اون منو دلیلی برای آزار دادن هم نداشتیم...پس چرا این حرف رو میزد؟
ده سال قبل ،درست یکسال پیش از تصادف امیر، توی ماه عسل بودیم که به هم قول دادیم تا همیشه ، تا هر وقت که دنیا هست و ما هم هستیم، در کنار هم باشیم و هیچ چیزی نتونه مارو از هم جدا کنه.........لعنت. لعنت به شب تلخ یلدا......همون شبی که امیر بی احتیاطی کرد و بعدش هم اون تصادف وحشتناک .شاید اگر مشروب نخورده بود اینطور نمیشد،اما میگن قسمت،هرجای دنیا که باشی ،در هر حالتی که باشه ، نصیب آدم می شه و هیچ چیز نمیتونه عوضش کنه..... راست میگن؟ نمیدونم ،اما دوست دارم باورشون کنم ..... مگه راه دیگه ای هم دارم؟
آره ، قسمت من و امیرهم این بود. یک سال زندگی مشترک و ده سال بیمارداری! شوخی که نیست ، نخاعش از گردن قطع شده و همه بدنش فلجه.... هیچ درمانی نداره. یه دکتر هم پیدا نشده که بهمون چند درصد – فقط چند درصد – امید بده. حتی یه امید واهی و الکی.... یه امید بی اساس.امیدی هر چند دروغ
***********************************
-
پس کی خاکم میکنی؟-
امیر ، تورو خدا دیگه این حرف رو نزن . من با شنیدن این جمله از درون خالی میشم . از داخل پوک میشم و میریزم ... تورو خدا دیگه اینو نگو-
-
چرا نمیفهمی سارا؟ من حقم رو میخوام. حقی که همه مرده ها دارن. تو میخوای منو از حق طبیعی خودم محروم کنی؟ تو میخوای مرده من روی زمین بمونه؟اینقدر بمونه تا بو بگیره؟... این انصاف توئه.....؟؟؟!!!چرا این حرف رو میزنی؟.... افتادی روی دنده لج؟ از عذاب دادن من لذت میبری؟-
من هیچ وقت لجباز بودم؟تا حالا کی لجبازی من رو دیدی که این دفعه دومش باشه؟من حقم رو میخوام سارا..... می فهمی؟... حقم رو! میخوام بدونم کی خاکم میکنی؟-
خاکت میکنم؟ آخه یعنی چی؟تو زنده ای.....داری نفس میکشی....غذا میخوری...از همه مهمتر فکر میکنی،برنامه ریزی میکنی و از همه مهمتر یه روز خوب میشی .... چرا باید خاکت کنم؟-
فکر میکردم فقط من فلسفه خوندم و سفسطه بلدم. اما نه ،انگار تو هم هیچ دست کمی از من نداری.... راستشو بگم از منم جلوتری... تو واقعا به من به این یه تیکه گوشت بی حرکت ،به این لاشه گنده ای که قدرت تکون دادن انگشتش رو هم نداره میگی زنده؟...فقط چون نفس میکشم و میخورم؟ فقط به همین دلایل؟-
کافی نیست؟ این دلایل برای تو کافی نیست،برای من کافیه. من یاد نگرفتم به خاک کردن آدمی که میبینم هنوز اکسیژن میگیره و گاز کربنیک پس میده . تو خودت اگه جای من بودی این کار رو میکردی؟من رو که هنوز زنده هستم و نفس میکشم، زنده زنده میکنی توی خاک؟؟-
-
بسه سارا...خودت هم میدونی که این مقایسه غلطه ...چرا غلطه؟کجاش غلطه؟-
-
-
اصلا چه اهمیتی داره که من در شرایط مشابه چکار میکردم؟مهم اون کاریه که تو الان باید بکنی، هر چه سریعتر........سریعتر؟؟؟! !!!ما هنوز از انجامش به توافق نرسیدیم اونوقت تو داری از زمانش حرف میزنی؟؟!!!مسخره!زمانش اصلا مهم نیست . نگذار که یک کار بزرگ اسیر مسائل ریز و بی ارزشی بشه و هیچ وقت به آخر نرسه. مهم اینه که این کار بشه حالا کی؟ چه اهمیتی داره که کی؟؟؟-
آره درسته. منم همینو میگم. وقتش که بشه این کار هم انجام میشه . تو هم میری زیر خاک ،مثل مادرت،مثل پدرم،مثل همه آدمهای بی شماری که تا حالا رفتن اون زیر! منم میرم. وقتش که برسه منم میرم اون زیر...همون جایی که نه همدمی هست ، نه نوری،و نه حتی اکسیژنی! باید بریم.... باید بریم تا چرخه طبیعت کامل بشه دیگه.قانونش همینه . نیست؟....تو هم باید صبر کنی،باید صبر کنی تا وقتش بشه ،چرا برای راهی که یه روزی بالاخره باید بری اینقدر عجله میکنی؟***********************************
نمیفهمه! یا نمیفهمه یا خودش رو به اون راه میزنه. حالت سومی هم وجود نداره. اگه میفهمید که اینطوری جواب نمیداد......یعنی واقعا نمیفهمه یانمیخواد بفهمه؟...دوست ندارم دنیاش رو خراب کنم. نمی خوام همه چیز رو براش باز کنم....نمیخوام بفهمه که من هنوزم زنده هستم!نفس میکشم،میشنوم،میخورم ، میبینم و ....چرا باید بهش بگم؟چرا دنیاشو مثل موجی که قلعه شنی رو نابود میکنه،خراب کنم؟ ... من مریضم، ناتوانم، فلجم، اما نامرد نیستم! نه نه
...من هنوزم دوستش دارم .......هنوز هم
-
...............پس کی خاکم میکنی؟-
تو غیر از این جمله لعنتی کوفتی ، هیچی نداری بگی؟ یعنی توی این خونه ،توی این دنیا،هیچ چیزی که بدرد گفتن بخوره وجود نداره جز همین جمله لعنتی؟-
-
پس کی خاکم میکنی؟؟ تو رو خدا جوابمو بده!!بسه !بسه!بسه!خفه شو امیرررررر!تو رو خدا خفه شو*******************************************
دوست نداره خاکم کنه؟نمیخواد از شر من راحت بشه؟نمی خواد بعد از من راحت و آسوده بره پی کارو زندگی خودش؟ آزاد و مستقل....من که نه شوهر خوبی براش هستم نه حتی یه همدم خوب براش به حساب میام. پس چرا ؟چرا نمی خواد راحت بشه؟
-
پس کی خاکم میکنی؟-
-
-
-
هیچ وقت! مطمئن باش هیچ وقت!!اینطوری که پیش میره تو اول مرگ من رو میبینی. بذار من بمیرم و برم بیر گل ، بعد حتما یکی پیدا میشه که خاکت کنه.....نگران نباش..هیچ مرده ای روی زمین نمی مونه....زنده ها طاقت بوی مرده ها رو ندارن! خاکت میکنن . بهت قول میدم...خاکم نمی کنی؟ حتی اگه همه چیز رو بنامت کنم؟ میدونی که هنوزم فقیر محسوب نمیشم!تو درمورد من چی فکر میکنی امیر؟ به خیالت که من دنبال ثروت خودت و پدرت هستم؟ فکر میکنی برای مردنت لحظه شماری میکنم؟ ای وای به من...هنوز من رو نشناختی.هنوز هم مثل اول زندگیمون بد بینی؟میخوای امضای محضری بدم که یه قرون ارث و میراث ازت نمی خوام؟ به خدا این حرفها خجالت آوره...احمق جون اگه من دوستت نداشتم که ......که چی؟اگه دوستم نداشتی تا حالا تحملم نمی کردی،درسته؟شاید تو بخوای تا صد سال دیگه تحملم کنی، من چی؟ من هم باید تحمل کنم،من چی؟-
مگه من مجبورم؟ کدوم دختر با 31 سال سن مجبوره پای شوهر بیمارش بسوزه و بسازه که من دومیش باشم؟ نه امیر، من مجبور نیستم. من با تو بودن رو انتخاب کردم . اینو بفهم عزیزم-
پس کی خاکم میکنی؟-
واااااااااااااایییییییییییییییییییییییی***************************************
آه سارا کاش میتونستم حرفام رو بهت بگم . کاش میتونستم بهت بفهمونم که راهی جز خاک شدن ندارم. افسوس..افسوس که کار من نیست
!...دوستم داری؟ با من بودن رو انتخاب کردی؟ خودت خواستی که به پای من بسوزی و بسازی؟دروغ می گی!شعار میدی!شعار دهن پر کنییه،اما یه اشکال داره ، حقیقی نیست! خاکم کن سارا.....خاکم کن و کاررو تموم کن ......ادامه این وضع انصاف نیست،انسانی نیست،قابل تحمل نیست......تو نمیدونی اما من میدونم. کاش میتونستم بهت بگم ولی کار من نیست!نمیتونم....بفهم که نمیتوم دختر
-
.....سارا سارا .....بیا لطفا.......یه لحظه بیا لطفا.....یه دقیقه صبر کن ،دارم با تلفن حرف میزنم. الان میام
......اما من الان کارت دارم!واجبه!زود باش
!خیلی خوب اومدم.....(من چند دقیقه دیگه باهات تماس میگیرم الان امیر صدام میکنه ،فعلا بابای
-
)جانم امیر جان چیه؟-
پس کی خاکم میکنی؟-
من رو صدا کردی که اینو بگی؟تو چته امیر؟دیوانه شدی؟ میخوای بگم یه روانکاو بیاد بالای سرت؟-
-
نه سارا ، نه عزیزم،نه همه وجودم، نه عشق و زندگی من! بیمارتر نشدم،روانی هم نیستم،به روانکاو هم احتیاج ندارم .....فقط......فقط........ فقط........فقط دیگه نمی خوام صدای حرف زدن های عاشقانه تو و آرش رو بشنوم! دیگه نمیخوام ببینم که تو با آرش به خیال خواب بودن من ،یک ساعت توی اتاق می مونین. دیگه نمیخوام سد راه زندگیت باشم.ثروت من و پدرم میتونه زندگی تو و آرش رو تضمین کنه ..مگه یه زندگی چی میخواد؟پول،عشق،و سلامتی!!!شماها هر سه رو دارین،چرا خوشبخت نباشین؟فقط چون یه تیکه گوشت بی حرکت که اینج توی هال ،روی تخت افتاده و نفس بکشه و میخوره و میبینه میشنوه ...این دلایل به نظر تو کافیه؟..کافی نیست.کافی نیست سارا..خوشبختی حق توئه..حق تو و آرش. بفهم که دوستت دارم ،بفهم که عاشقت هستم.تورو خدا بفهم .عاشقتم سارا......پس کی خاکم میکنی؟
گذشتن
.....
عاشق بودن
....
درکش این گذشت امیر برام اسونه .....
ولی نویسندهخ وبی میشی شیطون ...
بنویس ....
سلام خوبی؟
من شما رو با اسم (آسمون) لینک کردم من رو با اسم (دست نوشته های من ) لینک کنید
vaghean mishe kasi in hame ashegh bashe?
vali badtar az khianat,dorogh goftane ke inam khodesh noi khianate va bozorgtarin khianat
پس کی خاکم می کنی؟
خودت نظرمو می دونی در موردش
دوباره یاد گذشته.........
عاشقش این داستانم
من عاشق این داستانما یادم رفت اسممو بنویسم
یادت میاد کی اینو نوشتی؟
هنوز دارمش
کارت حرف نداشت بابا من خبر نگارم تو زدی رو دست ما که خدایی دمت گرم
کدومشو بهت خیانت کرده ؟هر چی گفتم گوش نکردی حالا بخور
من هیچ وقت تو جایگاهی نبودم که کسی به من خیانت کنه
البته هیچ وقت هم پیش نخواهد اومد که کسی به من خیانت کنه مطمئن باش
بهت قول میدم
مگه خیانت دیدن جایگاه می خواد!!!منظورت از جایگاه چیه؟