خاطره نوشت هم نشینی با باران , دریا , جنگل
تونل خیزش مه به سمت من
تموم جاده بود و مه ماشین بازی در ماشین
حیاط ویلا دعا کنید فقط نیوفتم تو آب از تاب
ساحلی آرام و بکر در کنار روستای می رود مهندس عکاس می شود
در تونل و جیغ های بنفش من گردنه گدوک وقتی ۲ متری دیده نمیشه*مه
هر رستورانی رفتم که این بود.....بابت این عکس مطمئنا زیر فشار خواهم بود.
دوست عزیز وبلاگ جالبی داری
اگر واسه وبلاگت عکس لازم داشتی می تونی به جعبه مراجعه کنی
پایدار و سر بلند باشید
سلام اسمونی
بعد از چند روز استراحت از ساختمونا چه خبر؟
همیشه بخند
vayyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy
dorost hamooni ke vaghti harf mizadim gofti
elahiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
این شعر هم خیلی نازه ماه من
میشه از جاده نترسید میشه رفت و تازه تر شد
زندگی یعنی گذشتن حتی با پای پیاده
دوست دارم حرف دلت رو هرچی باشه بدونم
.
.
از گلایه هات نمیخوام منو بی خبر بذاری
اگه لبخند رضایت رو لبای تو بشینه
از خدا چیزی نمیخوام همه آرزوم همینه
دست تو....
تو میتونستی یه عکاس خوبی بشی ها سپهر جوووووووووونم
zooooooooooooooood bash in axse maskhararo pak kon
yani chi onvaght!!!!!!!!!!!!!!!
.........mano ba khoet emibari , onvaght
,,,,vaghan ke
دیدین گفتم زیر فشار خواهم رفت :-)
به توچه بچه من دلم میخواد اصلان این عکس رو بذارم
تو هم برو یه بلاگ بزن هر عکسی دلت خواست بذاز ( سکسی )
مرسی ماه من خیلی با حال بود این عکس
حسود هرگز نیاسود
تو دیوووووووووووووووووووووووووونه ای
هیچ از تو خوشم نمی اد
سلام
سپهر خان
چه طوری تو آقا؟
یه سلام هم به مینا خانووووووووووووووووووم
سلام انی خانومی
حالت چطوره؟
مرسی از این که به یادم هستی گلی
مراقب خودت باش
هوای سپهر رو هم داشته باش
سلام آقا سپهر خوبی؟
چه عکس های قشنگی بود مخصوصا تونل ... عکس تاب هم جالب بود
یه سوال... حالا از تاب افتادی یا نه؟
راستی با تبادل لینک موافقی اگه خواستی با خبرم کن
چرا جواب نمی دی!!!
جوابه ستاره رو!افتادی یا نه؟آویزن شدن اونم سروته...باید هیجان انگیز باشه!
عکسات قشنگه بخصوص(به روستای میرود...)
ولی عکاس خوبی نیستی!می تونی عکاسه خوبی بشی چون پراز ایده های نو ای!
ماه من؟!!!
اینجانب ۱ سوال دارم...
:چرا همیشه تو همه عکسات عینک می زنی؟(حتی تو عکسی که بین زمینو آسمون آویزن شدی!)
تو چطور عینک منو تو این عکس میبینی! :-) عجیبه کار های تو!
یه روز یکی بهم گفت چشات خیلی گیراست منم عینک میزنم تا چشمام کسی رو نگیره!
اینجوری جلوی چشمک هایی که ناخود آگاه زده میشه هم گرفته میشه!
و دردسر های بعدشم ندارم
و مهمترین اینکه تا حالا بیش از ۲۵ تا عینک با قیمت های مختلف خریدم یا رو شون نشستم یا تو ساختمون افتاده شکسته.دیگه عادت کردم رو چشمام باشه.
رو چشام باشه نمیشکنه!
حل شد مشکلتون با عینکام!
بالاخره فهمیدم...ولی نه ـ هنوز قانع نشدم...
عجیب بودنو دوست دارم! (چشم لیزری دارم!ها ها)
عکستو بردم تو فتو شاپ روشنش کردم فقط برای این که ببینم بازم عینک زدی یا نه!و در کمال ناباوری دیدم :بله تو دست از عینک نمی کشی!حالا کارای من عجیبه یا تو ...فکر نکردی ممکن با عینک بری تو آب ...نمی گی بشکنه تو چشت؟
یه چیزه دیگه: عینک برای چشات مشکل ایجاد می کنه ...از من به تو نصیحت کمتر از عینک استفاده کن!!!
بخند.
این چه جورشه؟چرا عکسات یکی به در میون باز نمی شه.
من دستمال کاغذیه رو تازه دیدم...ای بابا !
رفیق
با نیت خوب که وارد شی !
انشالله همه باز میشن...
رفیق ! عمته!یادم باشه از این پس که وارده وبت می شم با نیت دیدن عکسات وارد شم بلکن عکسا باز شن!