آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

آخرش همینه

واسه پر کشیدن من خواستی آسمون نباشی
حالا پر پر می زنم تا همیشه آسوده باشی
دیگه نه غروب پائیز رو تن لخت خیابون
نه به یاد تو نشستن زیر قطره های بارون
واسه من فرقی نداره وقتی آخرش همینه
وقتی دلتنگی این خاک توی لحظه هام می شینه
تو میری شاید که فردا رنگ بهتری بیاره
ابر دلگیر گذشته آخرش یه روز بباره
ولی من می مونم اینجا با دلی که دیگه تنگه
می دونم هر جا که باشم آسمون همین یه رنگه

نظرات 6 + ارسال نظر
مرجان شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:32 ب.ظ

آفرین آقا سپهر

bahar شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ب.ظ

bahar شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ب.ظ

salaaaaaaaaaaam
che ghamgin
che naomid
eshalla hich vaght delet tang nabashe
(:

ببین کی این کامنت رو گذاشته!!
بهار خانوم

یه روز سیاه یه روز سپید یه روز زرد
یه روز غروب غم گرفته سرد

میگذره! ناراحت نباش :-(

م ی ن ا دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ق.ظ

یادم میاد روزی رو که گفتی غمگین نباش همه چی خیلی زود میگذره
راست گفتی خیلی زود گذشت
و حالا چرا خودت غمگینی عزیزترین اسمونی؟

i پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:21 ب.ظ

اگه غم نباشه ...اون وقت شادی خیلی نمی چسبه!

جوجو دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ

morning or night you are light
young or old you are gold
big or small you are all
for or near you are

DEAR

خوش اومدی غریبه نزدیک
اره این اسمی که من روت میذارم غریبه نزدیک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد