دشت
در دشت آوای نسیم پر بود
چمن ها رنگ سبز را در تمام دشت تکرار می کردند
در نقطه ای نا معلوم
تک درخت تنومندی
سا یه اش را بر چمن گسترده بود
دور تا دور دشت را کوه ها احاطه کرده بودند
کوه های بلند با زوایای تند و شکسته
آسمان آبی بی ،بی هیچ ابری
نه زمزمه ی باریدن بود
ونه جا پایی از غم دیده می شد
دشت آغاز رهایی بود
رهایی از بودن برای زیستن
پرواز تا نهایت خود
مامااااااااااااااانهیچکی نظر نداده....خودم نظر می دم ...مریم جون عالی بود..ایول...
بمیرم من واست......مریم جون از عالی هم عالی تر بود
این تیکه اش خیلی خوب بود :
چمن ها رنگ سبز را در تمام دشت تکرار می کردند
اینجاشم دوست دارم:
آسمان آبی بی ،بی هیچ ابری
نه زمزمه ی باریدن بود
ونه جا پایی از غم دیده می شد
دشت آغاز رهایی بود
سلام مرسی از این که مینویسی اینجا برای من
سعید بردار این شعر بی سرو ته منو ...تشکر
وواااااااااااااااااااه ...پس اشکال نداره اگه سعید باشی ...خود دانی.!.