آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

m_r_a_m

دشت
در دشت آوای نسیم پر بود
چمن ها رنگ سبز را در تمام دشت تکرار می کردند
در نقطه ای نا معلوم
تک درخت تنومندی
سا یه اش را بر چمن گسترده بود
دور تا دور دشت را کوه ها احاطه کرده بودند
کوه های بلند با زوایای تند و شکسته
آسمان آبی بی ،بی هیچ ابری
نه زمزمه ی باریدن بود
ونه جا پایی از غم دیده می شد
دشت آغاز رهایی بود
رهایی از بودن برای زیستن
پرواز تا نهایت خود

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:20 ب.ظ

مامااااااااااااااانهیچکی نظر نداده....خودم نظر می دم ...مریم جون عالی بود..ایول...

moti یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:36 ب.ظ

بمیرم من واست......مریم جون از عالی هم عالی تر بود
این تیکه اش خیلی خوب بود :
چمن ها رنگ سبز را در تمام دشت تکرار می کردند
اینجاشم دوست دارم:
آسمان آبی بی ،بی هیچ ابری
نه زمزمه ی باریدن بود
ونه جا پایی از غم دیده می شد
دشت آغاز رهایی بود

سلام مرسی از این که مینویسی اینجا برای من

مریم پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 ق.ظ

سعید بردار این شعر بی سرو ته منو ...تشکر

مریم شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ق.ظ

وواااااااااااااااااااه ...پس اشکال نداره اگه سعید باشی ...خود دانی.!.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد