آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

آسمون

وسیع باش و تنها , سربه زیرو سخت

s.emad

چند کلمه نوشتم

خط زدم

تا تو نخوانی 

                              سپهر آسمونی 

نظرات 3 + ارسال نظر
s.emad جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:17 ب.ظ

تنها روی ایوان_ سردی نشستم...آزادو رها!رهاتر از همیشه...حسی هم به هیچ کس و هیچ چیز ندارم...حتی به به صندلی ِخالی ِ کنارم...جایی اومدم دورتر از اونچه که تصور کنی.مزاحمی نیست.سکوت است و سکوت و سکوت. نفس می کشم در هوایی پاک.نفس می کشم در هوایی خالی از همه چیز.خالی از عطر فریبنده تو.حتی خالی از آلودگی ِ همیشگی ِ شهرِ تو.من اینجام،در آرامشی مطلق.آرامشی که حتی تصورش رو هم نمی کردی.دریغ از یک لحظه ارتباط با دنیای تو.امشب آسمون من تا آسمون تو میلیارد ها ستاره بیشتر داره و حتی شاید کرور کرور گل سرخ...

moti جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:15 ق.ظ

چه زود 4 سال گذشت،بزرگ شدن اونقدر ها هم بد نیست گاهی دلم واسه بچه گی کردن های اون روزها تنگ می شه

بله زمان خیلی زود میگذره s .emad

moti جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:44 ب.ظ

:-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد